مدیریت

محتوای این وب شامل مجموعه ی مدیریتها میباشد

مدیریت

محتوای این وب شامل مجموعه ی مدیریتها میباشد

پیتر.اف.دراکر

پیــتـــــر. اف. دراکـــــر ...Peter F. Drucker

تدوین: مهدی یاراحمدی خراسانی

 

دراکر به عنوان پدر علم نوین مدیریت معروف است




نمی شود در میان علاقمندان و عالمان علم مدیریت از مدیریت نوین سخن به میان آید و نامی از پیتر دراکر نباشد. نویسنده، استاد، مشاور در امر استراتژی و بخش های اجتماعی سازمان ها روزنامه نگار و پایه گذار مدیریت نوین، فیلسوف و نظریه پرداز نظریه مدیریت بر مبنای هدف. این ها همه و همه بخشی از زندگی پر ثمر پیــتـــــر. اف. دراکـــــر می باشد.دراکر که به عنوان پدر علم نوین مدیریت معروف است جایگاه ویژه ای در نزد دانشمندان ،عالمان، دانشجویان ، مدیران و مالکان صنایع و اقتصاد دارد. اروپا و امریکا توانسته اند با بهره گیری از تجارب ایشان رشد قابل ملاحظه ای در زمینه صنعت کسب نمایند.

زندگی نامه پیتر دراکر:

پیتر دراکر نویسنده، استاد دانشگاه و مشاور، در امر استراتژی و سیاست‏گذاری بر تجارب و بخش‏های اجتماعی سازمانها است او هم زمان با بزرگترین شرکتهای تجاری جهان و شرکتهایی که بدنبال منابع مادی نیستند همکاری می کند. در حال حاضر او مشاور شرکتهای بزرگ تجاری در آمریکا است.

۱-دوران کودکی؛ نوجوانی و شکل گیری شخصیت فکری: پیتر دراکر در 19 نوامبر سال 1909 در وین اتریش بدنیا آمد. پدرش آدولف دارای یک شغل دولتی رده بالا و مادرش کارولین فیزیکدان بود. والدین پیتر 2 تا 3 بار در هفته میزبان مردان و زنانی بودند که در سیاست، جامعه شناسی، تاریخ و اقتصاد تبحر داشتند. او بسیاری از مقامات دولتی، وزراء، پزشکان، وکلا، فیزیکدانان و دانشمندان که به خانه آنها رفت و آمد داشتند را در این میهمانی ها ملاقات می کرد. در این ملاقاتها بود که شخصیت فکری او شکل گرفت.

پیتر اجازه داشت تا در این میهمانی شرکت کند. اگر چه او مجبور بود ساعت 5/9 (یک ساعت قبل از اتمام میهمانی ها) مجلس را ترک کند، ولی شرکت در این میهمانی ها شخصیت و ساختار فکری او را شکل داد. در بین این میهمانان، خانم و آقای شاملتر که از میهمانان دائمی و منظم این خانواده بودند، در شکل گیری شخصیت پیتر دراکر نقش مهمی ایفا کردند. این زوج اقتصاد دان بودند. به همین دلیل است که می بینیم دراکر اکنون به جنبه اقتصادی تولیدات اهمیت می دهد. پدر پیتر دراکر با اغلب میهمانان ارتباط کاری داشت. از مهمترین ارتباطات خانوادگی پدر دراکر، ارتباط با سیاستمداران رده بالای جمهوری چک بود. این ارتباط باعث شد که اکنون دراکر به اهمیت جنبه های سیاسی جوامع و تاثیر آن بر رشد اقتصادی نیز بیاندیشد.

۲- دوران جوانی و تلاش برای نویسندگی: اتریش در بحبوحه جنگ، یک شانس تحصیلی برای دراکر فراهم کرد. او در سال 1927 از دبیرستان دوبلینگ اتریش فارغ التحصیل شد. پس از فراغت از دبیرستان او به هامبورگ آلمان رفت تا تحصیلاتش را ادامه دهد. او در دبیرستان آلمانی که زبانهای فرانسوی، انگلیسی، اسپانیایی و ایتالیایی را آموزش می دادند به مدت یکسال ادامه تحصیل داد. اولین تلاشهای دراکر برای روزنامه نگاری مربوط به همین زمان است. در این زمان او شروع به نوشتن اولین مقاله اش برای یک روزنامه اقتصادی در اتریش نمود.

او علی رغم مخالفت پدرش، به شغل نویسندگی علاقه وافر داشت. در همین زمان به مطالعه در زمینه قانون روی آورد. وی یک سال در هامبورگ ماند، و سپس به فرانکفورت رفت. در فرانکفورت یک شغل در روزنامه دیلی فرانکفورت، (یک روزنامه محلی) پیدا کرد. در این سالها به عنوان یک روزنامه نگار بحرانهای زیادی را تجربه کرد. در همین سالها بود که موفق شد از دانشگاه Bennigton مدرک دکتری خود را در زمینه قانون بین الملل و عمومی را کسب نماید.

 در تضاد با افراد دیگر، دراکر جوان با علاقه و جدیت به سخنرانی های هیتلر گوش می داد. بر خلاف دیگران او هیچ اعتقادی به عقاید هیتلر در خصوص مقاصد، اهداف و مخاطرات جامعه آن روزگاران آلمان نداشت. در سال 1927 دراکر جوان از ایفای نقش خود به عنوان یک وقایع نگار و یک شهروند اتریشی راضی نبود. وی در فعالیتهای سیاسی آلمان شرکت نمود و با اتحادیه مردمی محافظه کاران ارتباط برقرار کرد. کار اصلی اش در این زمان به عنوان یک رهبر جوان، شناسایی و به خدمت گرفتن افراد برجسته ای بود که با حزب نازی مخالف بودند. افرادی که به واسطه مخالفتشان با هیتلر شناخته شده بودند. او که مخالف سر سخت نازی ها بود، بلافاصله پس از استیلای هیتلر در آلمان، آن کشور را به قصد انگلیس ترک نمود. او در انگلیس کارش را به عنوان یک مشاور در یک شرکت شروع کرد. در این زمان بودکه او توانست از طریق مدیر بانک که هموطن اتریشی اش بود به کالج کمبریج راه پیدا کند. در لندن با خانم دوریس اشمیت ملاقات کرد. آنها قبلاً همدیگر را در سمیناری بین المللی در زمینه قانون در دانشگاه فرانکفورت ملاقات کرده بودند. این دو در اوایل سال 1934 با هم ازدواج کردند.

خیلی زود بعد از این واقعه ملی گرایان انگلیس قدرت را به دست گرفتند. در این زمان شروع به ثبت، تجزیه و تحلیل تجاربت و یافته های خود که در آلمان بدست آورده بود کرد. اولین برداشت های ذهنی او توسط انتشارات ونیز در سال 1936 به چاپ رسید. بعدها و در بهار سال 1939 تحلیلهای دراکر به صورت یک کتاب در انگلستان به چاپ رسید. عنوان این کتاب The End of Economic Man یا پایان مرد اقتصاد بود. در این کتاب دراکر مدلهای سنتی و قدیمی اقتصاد را که در خدمت افزایش فاشیسم و سوسیالیسم ملی هستند را رد کرد.

۳- مهاجرت به امریکا و پایه گذاری مدیریت نوین: در آغاز سال 1937 دراکر به امریکا مهاجرت کرد. او به عنوان یک روزنامه نگار آزاد و بدون وابستگی به هیچ حزب و گروهی آغاز به کار نمود. در این زمان او برای دو روزنامه واشنگتن پست و هارپر مقاله می نوشت.

در آغاز دهه 40 دراکر شروع به آموزش علوم سیاسی فلسفه در کالج بنیگتون در ورمنت کرد. در همین زمان بودکه فعالیت خود را به عنوان یک مشاور تجاری آغاز کرد. این زمان نقطه عطفی در تاریخ مدیریت نوین بشری بود. در سال 1942 در کتابش با عنوان آینده مرد صنعتی در خصوص توسعه جوامع در قرن بیستم صحبت نمود و به این نتیجه رسید که جوامع صنعتی تبدیل به جوامع سازمانی شده اند. به همین خاطر دراکر علاقه مند به جنبه های سیاسی گردید. به عنوان یک تصمیم گیرنده در این سازمانها تمام توان علمی و اجتماعی خود را به کار گرفت؛ اما دعوت به همکاری شرکت جنرال موتور؛ به عنوان یک نقطه عطف در زندگی او باعث شد تا علاقه خود به جنبه های سیاسی را فراموش کند. در این زمان بود که عملکرد اعجاب انگیز او در زمینه های مدیریت نمود پیدا کردند. ترکیب تجربیات متنوع و موقعیت ممتاز او مورد توجه آقای دونالد براون معاونت کل کارخانه جنرال موتور قرار گرفت. در سال 1943 توسط شرکت جنرال موتور دعوت به همکاری شد؛ شرکتی که بزرگترین شرکت در جهان آنروز بود. به مدت دو سال در تمامی دیدارها حضور داشت. همچنین در تمام پروسه های تولید و تصمیم گیری شرکت داشته و مصاحبه های بی شماری را با مدیران رده بالا، روسای دپارتمانها و حتی کارگران ساده و... انجام داد. در سال 1946 دراکر نتیجه مطالعاتش را منتشر کرد. با انتشار همین مطالعات بود که به عنوان پدر مدیریت نوین شناخته شد. در این زمان او به حرفه تدریس در دانشگاه های آمریکا پیوست. او ابتدا در دانشکده بازرگانی دانشگاه نیویورک و از سال 1971 در دانشکده فوق لیسانس کلارمونت واقع در کالیفرنیا (که این دانشکده به نام او مشهور شده است) مشغول تدریس مدیریت بوده است. او همچنین دارای شهرت بی نظیری در ارائه مشاوره به مدیران ارشد آمریکا است. اکنون به مدت 50 سال است که مدیران عامل شرکتهای سراسر دنیا نظرات پیشنهادی دکتر دراکر را جستجو کرده و به کار می برند. از طرفی رهبران دولتی و بخش های غیر انتفاعی نیز از علاقه مندان ایشان هستند.

او که دارای مدرک دکتری در زمینه قانون بین المللی و عمومی از فرانکفورت آلمان است، تاکنون از دانشگاه های مختلف جهان دکتری افتخار کسب کرده است. در حال حاضر او رئیس افتخاری انستیتو Leader to Leader می باشد. او دارای 4 فرزند و 6 نوه است.

دکتر پیتر.اف.دراکر علاوه بر تدریس؛ تاکنون کتب و مقالات بی شماری را نوشته است. از سال 1930 تاکنون بیش از 30 عنوان کتاب نوشته است که تمام آنها به بسیاری از زبانها ترجمه شده است. تعداد کل نسخ کتب او بالغ بر 6 میلیون جلد می شود که از این حیث بی نظیر است. بعضی از کتابهای او به عنوان ادبیات مدیریت معروف است.

یکی از معروفترین کتابهای او با عنوان:

The Effective Executive and Management Challenges for the 21 St Century

است که باعث شد تا در 21 ژوئن سال 2002 از دست رئیس جمهور وقت امریکا جایزه بگیرد.

او همچنین همکاری درخشان و ممتد با مجله بررسی های تجاری دانشگاه هاروارد تحت سلطه مقالاتی با عنوان (مدیر باید بتواند) از سال 1950 شروع و تا به امروز، دامه داده است. بیش از 30 مقاله در این مجله منتشر کرده است که 6 فقره از آنها جوایز Machinsey را ههم برده است. هیچ استادی به غیر از او تا به این حد بهره وری علمی و تحرک آموزشی نداشته است.آن پیتر جوان روزنامه نگار، حالا دیگر وظیفه ای بس چالش گر، متواضع و در عین حال لذا بخش دارد. تحلیل هایش غالباً چیزی یا چیزهایی نو دارد که خواننده را مجبور به رها کردن توضیحات سنتی کرده و درگیر با مفاهیم و مضامین بدیع می نماید. اصطلاحات تاریخی و برداشتهای اخلاقی نوشته های او عمیق هستند؛ در تشریح افکارش محافظه کاری و مخفی کاری نمی کند و از مخاطبین خود نیز چنین انتظاری دارد.

بخش قابل توجهی از موفقیت دراکر را باید در نوع برخورد اقتصادی او، ارتباط پایداری که بین بافت حیات بشری و داده های محکم اقتصادی و واقعیات حیات سازمانها و جریان سیاسی ممالک (که در دوران کودکی در ذهن او شکل گرفته) وجود دارد؛ باید جستجو کرد. امروز دراکر به عنوان پدرعلم مدیریت نوین و به عنوان بزرگ مشاوران تجاری جهان و کسی که مدیریت را معنا کرد شناخته می شود. او اعتقاد دارد که بسیاری از مدیران تشخیص نداده اند که آنان را در حال اجرای علم مدیریت هستند.

امروزه بسیاری از مدیران موفق از شیوه های مدیریتی ایشان پیروی می کنند. کتابهای او بر روی میز اکثر مدیران یافت می شود. جملات نقل شده از ایشان را می توان بر در و دیوار اکثر شرکتها، حاشیه مجلات علمی و... مشاهده نمود.

 

 مدیریت مبتنی بر هدف

  پیتر دراکر فیلسوف و نظریه پرداز نظریه مدیریت بر مبنای هدف را در جامعه ای ارائه کرد که فرد گرایی و واقع گرایی و از سوی دیگر میل به موفقیت و کامیابی از جمله ویژگیهای زیر بنایی بارز و  روحیات غالب مردم آن به حساب می آید . دلیل اصلی چنین واقعیتی را من به عنوان یک دانشجوی مدیریت  در کشوری چون ایران با فرهنگی متفاوت نمی توانم به راحتی توجیه کنم اما واقعیت آن است که مردمی که برای اولین بار به دلیل تفکرات خاص مذهبی خود ( مخصوصا پیشینیان فرانسوی آمریکاییهای امروزین) از جامعه اصلی خود رانده  شده اند و در سوی دیگر با سرزمینی وحشی و رام ناشدنی و از سوی دیگر بسیار ثروتمند و غنی با ساکنانی بومی که حاضرند برای حفظ حقوق خود هر اقدامی انجام دهند روبرو شده اند ، خود به خود به سوی نهادینه کردن این تفکر در درون خود پیش خواهند رفت که برای برخورداری از این منافع سرشار و از سوی دیگر بقا درچنین محیط پر تلاطمی رقابت و جلو افتادن بهترین راه است. در این شرایط هدف داشتن و هدفمند بودن به عنوان یکی از مهمترین مشخصه ها جهت حفظ بقا و زیستن تبدیل می شود و چگونگی حل مسائل و مشکلات و طریقه دست یافتن به اهداف مهمترین اصل است.  

 به هر صورت در چنین جامعه فرد گرایی انتظار انجام امور به صورت مشارکتی و گروهی و همچنین انجام کارها صرفا به خاطر جمع و تعهد به جامعه و هنجار های اخلاقی چندان معقول به نظر نمی رسد. ایالات متحده از جمله کشور هایی است که قهرمانان فراوانی در تمامی زمینه ها دارد و همیشه از الگو سازی فردی جهت ارائه راهکار و کار راهه به جامعه و حتی جوامع دیگر بهره برده است. حتی این روحیه فرد گرایانه و تکرویانه در سیاستهای خارجی ایالات متحده به راحتی به چشم می خورد که البته در این مجال قصد پرداختن به مسائلی از این دست را ندارم.

  به هر روی فردی که در یک جامعه فرد گرا به دنیا آمده و رشد یافته با عطف به تاثیر پذیری و شکل پذیری روحیه و اخلاقیات فرد از محیط پیرامونی که در ادامه باعث شکل گیری ادراکات شخصی ار محیط پیرامونی و در نهایت شخصیت فرد می شود مطمئنا نمی تواند صرفا به خاطر اینکه سازمان از او تلاش و فعالیت را می خواهد کار و تلاش کند. شاید همین حالا این موضوع را مطرح کنید که فرد با کسب حقوق و دستمزد      می تواند تا حدودی به نیازهای جنبه فرد گرایانه خود پاسخ دهد اما بنا به تئوری دو عاملی هرزبرگ که دستمزد را تنها پاسخگوی نیازهای بهداشتی فرد و نه عامل ایجاد رضایت مندی می داند و یا الگوی انگیزشی مازلو که حقوق و عوامل اقتصادی را در پایین ترین رده های تقسیم بندی و ارضای نیازهای فردی قرار داده است و چندین تئوری و نظریه دیگر که خواننده محترم با آنها به بهترین وجه آشنایی دارد باید پذیرفت که نیاز به کسب موفقیت که هدفی فردی به حساب می آید یک واقعیت انکار ناپذیر است. شاید عامل تایید کننده این ادعا این باشد که اکثر قریب به اتفا ق این نظریات در جامعه آمریکا طرح شده و دوره های گوناگون رشد و تکامل و عملیاتی  شدن خود را  در همین جامعه گذرانده اند. البته باید به این نکته نیز اعتراف کرد که چنین ویژگی تنها خاص افرادی که در ایالات متحده زندگی می کنند نیست و نقریبا می توان ادعا کرد که جنبه ای عمومی دارد . اما آنچه مورد تاکید ماست شدت و تسلط روحیه فرد گرایی در چنین جامعه ای است که به عنوان یک پارامتر تاثیر گذار پایه گذار مهمترین تئوریهامی شود.

 در چنین جامعه ای که آدمهایی داریم که دستیابی به هدفهای خود را تنها راهبرد خود قرار داده اند شرط موفقیت هر سازمان که اتفاقا همین افراد عناصر سازنده آن به حساب   می آورند چیست؟

  دراکر در نظریه مدریت بر مبنای هدف به خوبی این واقعیت را درک کرد پایه و اساس ئتوری خود را بر مبنای همین ویژگی افراد پایه گذارد و اعلام کرد که برای دستیابی به اهداف سازمان باید هدفهای سازمان را به اهداف کارکنان آن تبدیل کرد.در مدیریت بر مبنی هدف چهار رکن مشاهده می شود اول: تعیین هدف یا هدفهای مشخص دوم:تصمیم گیری مشارکتی سوم : تعیین زمان مشخص و  چهارم: بازخورد کردن نتیجه عملکرد [1].

  اساسا هر سازمانی برای نیل به هدفی خاص به وجود می آید. در تعریف سازمان گفته اند که مجموعه ای متشکل از  برنامه ها و منابع و راهبرد ها برای دستیابی به هدفی خاص تشکیل شده است و بدین ترتیب متوجه می شویم که بدون موجود بودن هدفی خاص اساسا سازمانی ایجاد نخواهد شد. در سازمانهای امروزی نیز که سیستمها و ابزار تا حدودی جانشین انسان شده اند هنوز هم موجودی به نام انسان حتی در نقش راهبری و کلان باز هم نقشی کلیدی در فعالیت سازمان دارد و مسائل گوناگون جانبی که بر راندمان او اثر    می گذارند حائز اهمیت است . یک کارمند زمانی که احساس کند که در محیطی پر تنش و برای آرمانها و اهدافی فعالیت می کند که اساسا هیچ اعتقادی به آنها ندارد مطمئنا از تمام قابلیت خود به دلیل نداشتن انگیزه کافی استفاده نخواهد کرد. از سوی دیگر  قابلیت خلاقیت و نوآوری به عنوان دو عنصر اساسی در موفقیت سازمانهای امروزین نیز در چنین فردی کاهش خواهد یافت و حتی کارایی عادی شخص نیز تا آستانه حداقل ماندگاری او در سیستم  کاهش خواهد یافت . بدین ترتیب در چنین موقعیتی اگر سازمان شکست نخورد فقط به حیات ادامه خواهد داد . این وضعیتی است که در بسیاری از سازمانهای ایرانی به چشم می خورد. سازمانهایی با افرادی که هیچگونه علاقه باطنی به اهداف آن از خود نشان نمی دهند.دراکر معتقد است زمانی که فرد تحقق هدفهای شخصی خود را در گرو تحقق اهداف سازمان می بیند یا در راستای آن می بیند و یا حتی عدم تحقق اهداف سازمان را به عنوان سدی در برابر تحقق اهداف خود قلمداد کند آنگاه به صورت کاملا خودکار در جهت تحقق اهداف سازمان تلاش خواهد کرد. البته این تفکر باید به صورت کاملا آگاهانه به فرد ارائه شود.

  شاید شما هم با سوالی که برای من مطرح است برخورد کرده باشید که آیا منظور از تئوری مدیریت بر مبنای هدف این است که گروهی از افراد هر کدام با اهداف خود در یک سازمان وارد شوند و فعالیت کنند و یا نه هدفهای بزرگ سازمان را به هدفهایی کوچک و قابل دسترس برای هر فرد و بخش باید تبدیل کرد. برداشت اول مانند آن است که شخصی که طرفدار محیط زیست و پاسداری از جنگلهاست در سازمان جنگلها و مراتع مشغول به فعالیت شود و چون هدف شخصی او حفظ درختها و جنگلهاست برای موفقیت سازمان جنگلها و مراتع تلاش فراوانی کند چون در اصل موفقیت آن را رسیدن به هدفهای خود می داند. از سوی دیگر رویکرد دوم مانند آن است  که فردی را که در سازمان جنگلها و مراتع کار   می کند اینگونه توجیه کنیم که شما با نگهداری از یک محیط جنگلی کوچه می توانید سهمی در موفقیت سازمان در تمامی کشور داشته باشید . در مثال دوم فرد حتی ممکن است که هیچگونه اهمیتی به درختها و جنگلها ندهد. البته من معتقدم که دیدگاه دوم بیشتر به مباحث طراحی و مهندسی شغل و موضوعاتی چون توسعه عمودی شغل متوجه است تا نظریه کلان رفتاری چون مدیریت بر مبنای هدف .

  موفقیت تئوری مدیریت بر مبنای هدف الزامات خاص خود را دارد که پیش از این بر شمردیم . اساسا هدفهای سازمان باید مشخص و در عین حال برای تمامی افراد سازمان کاملا شناخته شده باشد. فرد چه به جنگلها علاقه داشته باشد و چه نداشته باشد باید بداند که وظیفه سازمان او پاسداشت و نگهداری از جنگلهاست.از سوی دیگر تصمیم گیری متمرکز در چنین راهبردی به دلیل نقش کلیدی کارمند در اجرا و موفقیت تصمیم کاملا غیر عقلانی است . کارمند علاقمندی که هدفهای سازمان را نیز درک کرده است علاقه زیادی دارد تا در تصمیم گیریها مشارکت داشته باشد و در صورت تحقق چنین امری انگیزه او بالاتر هم خواهد رفت زیرا عموما افراد به اجرای تصمیمات و تحقق اهدافی که خود در شکل گیری آنها نقش داشته اند علاقه بیشتری نشان می دهند.

  از طرف دیگر نظارت دائم بر عملکرد افراد و گرفتن بازخورد و اصلاح نقاط ضعف به بهینه شدن فرایند عمل خواهد کرد.

در مدیریت مبتنی بر هدف هدفها به صورت هدفهای کلی سازمان- هدفهای بخش – هدفهای دایره و هدفهای فردی تقسیم می شوند. و افراد رده های گوناگون سازمان نیز در بخشهای مختلف بسته به میزان اختیار و توانایی و تخصص خود شرکت دارند.

  نکته دیگر اینکه شرط موفقیت مدیریت مبتنی بر هدف آن است که هدفها زیاد آرمان گرایانه و غیر منطقی نباشند . انطباق اهداف با اختیارات و امکانات و حتی توانایی اهداف شرط اساسی در موفقیت در دستیابی به آنها می باشد .

  به طور کلی به نظر می رسد تئوری مدیریت بر مبنای هدف دراکر در جوامعی با خصوصیا ایالات متحده بسیار مثمر ثمر باشد. این تئوری در سازمانهای ایرانی نیز می تواند با درصد موفقیت مناسبی پیاده شود زیرا میزان روحیه فرد گرایانه[2] در جامعه ایرانی نیز در سطح بالایی قرار داردو از سوی دیگر تکروی و عدم شناخت و اعتقاد به اهداف در چنین سازمانهایی زیاد با چشم می خورد.البته در پایان بار دیگر باید با این نکته تاکید کرد که منطقی و صادقانه برخورد کردن در همه مراحل شرط اصلی موفقیت پیاده سازی چنین تئوری می باشد.

 

منابع:

مقدمه کتاب حرفه مدیریت به قلم Nan Stone نوشته پیتر اف دراکر سایت Leader to Leader به آدرس www.pfpf.org سایت www.peter-drucher.com

به تعویق انداختن یک تصمیم تا فردا ضایع کردن یک روز است. (پیتر دراکر)

دانلود کتاب چه کسی پنیر مرا برداشته است؟

دانلود کتاب چه کسی پنیر مرا برداشته است؟
 
نویسنده اسپنسر جانسون

تهیه کننده اداره کل آموزش و بهبود مدیریت بانک کشاورزی

این داستان مصور که در 23 صفحه میباشد به ما می آموزد که همواره برای بهبود زندگی در آن تغییر و تحول ایجاد کنیم

از اینجا دانلود کنید!

خلاقیت و نوآوری در مدیریت

خلاقیت و نوآوری در مدیریت



چکیده

خلاقیت عبارت است از به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید. فراگرد ایجاد فکرهای جدید و تبدیل آن فکرها به عمل و کاربردهای سودمند را نوآوری می گویند. درغالب مدیریت سازمان، موفقیت نهایی و حتی گاهی بقای آن به میزان توانایی برنامه ریزان در ایجاد نوآوری و به کارگیری فکرهای نو بستگی دارد.


ادامه مطلب ...

۱۰ توصیه مهم

10 توصیه مهم در راه جوان گرایی در کسب و کار


10 توصیه مهم در راه جوان گرایی در کسب و کار

در شرایط کنونی جامعه ما نسل های مختلف نیروی کار در محیط های کاری تولیدی، بازرگانی و خدماتی در کنار یکدیگر به فعالیت مشغولند. بدیهی است هر کدام از این نسل ها گرایشها، ادراکات و ارزش های خاص خود را دارند که در پاره ای از موارد نیروهای کاری قدیمی تر را برای سازگاری با شرایط جدید به چالش می کشد.

شاید اولین مانعی که نیروهای قدیمی کار ومسن هنگام ارتباط شغلی با نیروهای جوان با آن مواجه می شوند تصویر ذهنی و ارزیابی است که از خودشان دارند. برای نسل های قدیمی چه به صورت خودآگاه و چه ناخود آگاه پذیرش این مساله که باید از جوانی که مافوق اوست اطاعت کند امری سخت و دشوار است.


والدین این نسل به آنان آموخته اند که ارشدیت و احترام همراه افزایش سن ایجاد می گردد بنابراین بدیهی است که پاسخگوئی به سوال یک رئیس و سرپرست جوان برای آنها ناگوار و مخالف با الگوئی است که آنها آموخته اند.



برخی از آنها نه تنها از اینکه باید به فردی که همسن فرزند آنان است جواب بدهند خجالت کشیده و ناراحت می شوند بلکه نمی دانند چگونه با سرپرست و یا همکارانی که از آنها خیلی جوانتر هستند ارتباط برقرارکنند، سرپرستان و همکارانی که حضورشان تنها باعث تشدید احساس انزوا در آنها می شود .



مانع دیگر ی که از شکاف بین نسل ها نشات می گیرد این است که اکثر نیرو های قدیمی بر این باورند که آنها دانای کل هستند و پاسخ همه سئوالات را می دانند و بیشتر مایلند به افراد پایین تر از سن خود دستور دهند تا از آنها دستور بگیرند.



*
مزایای کار کردن با نسل جوان

علی رغم همه مشکلات و چالش هائی که نسل قدیمی در نتیجه داشتن یک سرپرست و مسئول جوان با آن روبرو هستند، این مسئله نیز حائز اهمیت است که آنرا بپذیرد و نحوه برخورد باچنین موضوعی را یاد بگیرد.



با توجه به اینکه بسیاری از افراد بالای 50 سال بنا به دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی و سایر ملاحظات هنوز اشتغال به کار دارند و این در حالی است که میلیون ها نفر از نسل های جدید نیز وارد بازار کار شده اند لذا احتمال داشتن یک سرپرست و مسئول جوان نیز برای شاغلین مسن افزایش یافته است.



بهر حال از آنجائی که انسان فنا پذیر است بنابراین سپردن زمام امور به دست نسل های آینده نیز واقعیت است. نسل های قدیمی بهتر است با مجهز شدن به مهارت های ارتباطی به جای انتقاد و قضاوت منفی در مورد نسل هاس جوانتر از آنان قدر دانی کنند. نگاه کردن به امور از دید جوانان ، باعث گشودگی ذهن نسل های قدیمی می شود ضمن آنکه نسل های جدید نیز بهتر است به تجربه و پختگی قدیمی ها به دیده احترام بنگرند.



در اینجا 10 توصیه که به نسل های قدیمی کمک می کند تا ارتباط موثرتری با جوان تر ها در محیط های کاری داشته باشند ارائه می گردد.

1.
بپذیرید که عامل مهم در مدیریت هر رابطه ای ، درک دیدگاه سایر افراد است. اگر مافوق شما خیلی جوان است بهتر است شما نیز رویکردهای متفاوتی در برخورد با امور داشته باشید.

برای درک بیشتر او، رفتارش را به دقت زیر نظر داشته باشید و دریابید که چه موضوعاتی بر روش مدیرتی او اثر گذار است و چگونه می توانید این روش را بهبود ببخشید.


2.
حتی الامکان رفتار روسای قبلی خود را با رفتار رئیس جوان فعلی تان مقایسه نکنید، روسا و کارکنان جوان مرزها و محدودیت هایی را که شما در گذشته های دور کاری خود شاهد آن بودید به شکل دیگری مراعات می کنند. آنها برای انجام کار هایشان برنامه دارند ولی این برنامه منطبق با جداول کاری سنتی نیست.



3.
هرگز اجازه ندهید که به ناراحتی شما پی ببرند. مهم نیست که چقدر از داشتن یک مافوق جوان ناخشنود هستید ،مهم اینستکه خود دار باشید واز این موضوع نگران نشوید.

این نکته را نیز به یاد داشته باشید که بهرحال نسبت به یک پرسنل جوان مقبول تر و کارآمد تر به شمار می آئید. اگر ناخشنودی خود را نشان دهید فقط زمینه را برای اخراج خود فراهم کرده اید.



4.
سعه صدر و فکری گشوده داشته باشید. به این مساله فکر نکنید که چون آنها جوان هستند نمی دانند که چه باید بکنند. همه ما مجموعه ای از مهارت های مختلف هستیم و همه چیز را را همگان دانند.



5.
لازم است که مطالب و اطلاعات جدید را در ارتباط با کاری که انجام می دهید یاد بگیرید و نگاه متفاوتی به مسائل و موضوعات داشته باشید .


از شما انتظار می رود در برخی اوقات به سبک نسل جدید به موضوعات بنگرید در غیر اینصورت آنها شما را به چشم یک کهنه اندیش ایرادگیر نگاه می کنند و آنوقت چاره ای ندارید جز اینکه از از ایده ها و طرز تفکر امروزی پسند جوانی که مافوق شماست عصبانی شوید.



6.
از تجارب تان برای فائق آمدن و متعادل کردن احساس ناامنی از داشتن یک مافوق جوان استفاده کنید . شما بر اثر تجربه ،د یدگاهی را بدست آورده اید که او هنوز فاقد آنست و این موضوع می تواند به نفع هر دوی شما باشد.



7.
فکر کنید که به فرزند یا برادر کوچکتان دارید کمک می کنید.
آگاه باشید که مافوق جوان شما بیش از شما از این رابطه رنج می برد. به او کمک کنید تا راه خود را در پست کاری جدیدش پیدا کند. او به احتمال زیاد کم کم علاقمند می شود که اختیارات بیشتری که مایل به داشتن آن هستید یه شما بدهد و در تصمیم گیری هایش شریک کند.



8.
توجه داشته باشید که برخی از اعمال نادرست آنها ناشی از غرور جوانی ویا ارزیابی بیش از حد آنان از مدرک تحصیلی شان می باشد و به یاد داشته باشید که نهایتا ناگزیر به پیروی از راهبردها و تصمیمات و همکاری با دیگران هستند.



اگر می خواهید پلی بین شکاف نسل ها بزنید به انها عملا نشان دهید که مایل به درک شرایط و پیشرفت و بهبود امور هستید.



9.
زمان بیشتری را برای شناخت آنها صرف کنید . اوقاتی را برای شناخت مافوق جوانتان اختصاص دهید تا دریابید که او چگونه فکر می کند. اینکار مطمئنا بیشتر به نفع شما خواهد بود.



10.
فردی باشید که مافوق جوانتان نیازی نداشته باشد که بر شما مدیریت کند. روسا معمولا بخش مهمی از وقتشان را صرف مدیریت کردن بر کارکنان جوانی می کنند که نیاز به یادگیری مدیریت زمان و اولویت های کاری دارند.

اگر شما فردی باشید که رئیس تان دائما مجبور نباشد در موردتان فکر کند آنگاه او توجه بیشتری به شما خواهد داشت و از تجربه و خردمندی شما قدردانی و سپاسگزاری خواهد کرد.


بهزاد بیگلر بیگی



مدیریت دانش سازمان

7 گام برای پیاده سازی مدیریت دانش در سازمان شما


کسب و کارهای پیشرو با ایجاد مدیریت دانش سعی در کنترل دارایی های عقلایی و ایجاد ارزش دارند. پیتر ربورتسون مدیر ارشد اجرایی در شرکت تولیدی chevron usa اخیرا مزایای مدیریت دانش را به این شرح برشمرده است:
"واقعیت خوب برای کسب و کار مدیریت دانش و تسهیم بهترین تجارب است.هرچه ما سریعتر و بهتر و اثربخش تر ایده های خود را تسهیم کنیم ، ما محصولات بهتری می توانیم تولید کنیم ،به مشتری بهتر خدمت ارایه بدهیم و در کارکنانمان تعهد ایجاد کنیم".
کنترل سرمایه های عقلایی چطور می تواند سودآور باشد؟این مقاله سعی در توصیف گامهایی دارد که سازمان باید برای اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش طی کند .چالشهای مدیریت دانش در سازمانها در ارتباط با محتوا ، افراد و مسایل اقتصادی است.به هر حال ، این تکنولوژی در نهایت سازمان را قادر به مدیریت تجارب و دارایی های عقلایی خود می کند.
هر چند در آغاز ، چالشهای مدیریت دانش به نظر پر ریسک می آمد .تام داونپورت مدیر برنامه مدیریت اطلاعات در دانشگاه تگزاس معتقد است که "مدیریت دانش پرهزینه ، سیاسی و بدون توقف است اما فرآیندی است که سازمان نمی تواند از آن اجتناب کند." اوسپس این سئوال را مطرح می کند که "چقدر برای یک سازمان هزینه آن قابل اغماض تر از دانش کارکنانش است ؟"
در این مقاله نگرشی عملی به مدیریت دانش خواهیم داشت تا مزایای واقعی مدیریت دانش برای سازمان به ارمغان اورده شود.


گام 1:شناسایی مسایل کسب و کار

مفهوم کلیدی: به کارگیری موفق مدیریت دانش نیازمند شناسایی همه مسایل کسب و کار برای رفع آنها و هماهنگی پروژه مدیریت دانش با اهداف کلی کسب و کار


کارکنان سازمانها اغلب از اجرای سیستم مدیریت دانش دچار هراس هستند.چرا که باید تنوع و حجم اطلاعات در پایگاه داده سازمان ، اطلاعات در دسترس اینترنت ، دانش ذخیره شده در ذهن افراد را در نظر بگیریم.اطلاعات باید همواره با ارزش باشند به عبارتی اطلاعات باید در هر زمانی در هر جایی برای هر کسی قابل دسترس باشد.
مدیریت دانش مجموعه ای از تجارب کسب و کار و به کارگیری تکنولوژی است که در هر زمانی به شرکت برای سازماندهی و مدیریت بهتر دارایی های عقلایی شان کمک می کند.ایجاد بلوک هایی برای مدیریت دانش سازمان قبلا شبیه برنامه های دسترسی به اطلاعات بود.این برنامه ها مجموعه ای از اطلاعات را به خوبی تعریف می کردند. مانند صفحات گسترده یا مستندات فنی و یک انبار سازماندهی شده ایجاد می کردند که کاربران را قادر به دسترسی و جستجوی محتواهای خاص می کرد.
شرکتهایی که می خواهند متنوع تر عمل کنند و دانش دینامیک را در اختیار داشته باشند باید هزینه های آنرا نیز بپردازند..سازمانها نیاز دارند که فقط به مسئله کسب و کار برای شروع متدولوژیهای مدیریت دانش در فعالیتهای مستقیم شان و ارزش سازمان ، توجه کنند.برای مثال ، شرکت echo.inc یک شرکت سازنده تجهیزات صحرایی در زوریخ است .مسله ای که داشت کمبود کارمندان بود که باعث برانگیختن توسعه مدیریت دانش شد.مدارس فنی اکثر دروس فنی را حذف کرده بودند که مورد نیاز این شرکت بود ، لذا این شرکت تصمیم گرفت که از تکنیکهای حل مساله در دفتر مرکزی استفاده کند. و به سمت توسعه سیستم مدیریت دانش برای افزایش یادگیری سازمانی و توسعه سریعتر و کارآتر تجارب قبلی حرکت کرد.

اهداف کسب و کار ، مدیریت دانش را شکل می دهند.
لازم است که سازماتنها پروژه های مدیریت دانش را با اهداف کسب و کار هماهنگ کنند.dave ledet مدیر یادگیری مشترک در شرکت Amoco corp، دریافت که اگر اهداف کسب و کار به طور واضح بیان نشوند ، تلاشهای مدیریت دانش نتیجه نخواهد د اشت. او عنوان می کند که :" روندها فقط فعالیتهایی تحمیلی بر افراد به دلایل آشکار نیست".او بخشهایی که باید بر روی آنها تمرکز کرد را لیست می کند که شامل: اهداف مالی، کیفیت ، رضایت مشتری و نوآوری می شد.
دلیل دیگر برای تمرکز بر تلاشهای مدیریت دانش تنظیمک اهداف روشن است که موفق ترین پروژه های مدیریت دانش به این تریتی شروع شده اند.روش ایده آل اینست که فرآیندها و تغییرات فرهنگی –نه صرفا نرم افزاری- در مقیاس کوچک تست شده و سپس تصفیه شوند و از تکنیکها برای مسایل کسب و کار در عرض سازمان استفاده کنند.



گام 2:آماده سازی برای تغییر

مفهوم کلیدی:مدیریت دانش بیشتر از یک تکنولوژی نرم افزاری است.به عبارتی شامل تغییرات فرهنگی در روش درک دانش توسعه یافته است.اجرای موفق مدیریت دانش نیازمند ایجاد فرهنگ مناسب تسهیم دانش در سازمان



مسئله عمومی برای انجام پروژه های مدیریت دانش قرار دادن تکنولوژی در راس توانایی های افراد برای استفاده مناسب است.تام داونپورت معتقد است که: " دو سوم تلاشهای مدیریت دانش نیازمند تمرکز بر مسایل غیر فنی است:
"اگر شما بیشتر از یک سوم وقتتان را بر روی تکنولوژیهای مدیریت دانش صرف کنید ، شما محتوا ، فرهنگ سازمانی و نگرشهای انگیزشی که سیستم مدیریت دانش را مفید می سازند ، نفی کرده اید".
اخبار خوب برای بیشتر کارگران دانش اینست که اگر نیازمند زمان هستید ، شروع به کسب ، مدیریت و تسهیم دانش بکنید.کارلا دل از موسسه مرکز کیفیت و بهرهو وری آمریکا(APQC) به ماهیت انسانی اعتبار بیشتری می دهد:
"ما معتقدیم که بیشتر افراد تمایل طبیعی به یادگیری ، تسهیم و ایجاد چیزهای بهتر دارند.این ماهیت طبیعی به وسیله مسایل فرهنگی ، ساختاری، و لجستیکی مطرح می شود.
تغییر به فرهنگ تسهیم دانش
یکی از موانع فرهنگی معمول در تسهیم دانش برای شرکتها و سازمانها در پاداش عملکردی افراد است. Anne stuart در مجله CIOمی نویسد:"مدیریت دانش اثربخش نیازمند ایجاد فرهنگ همکاری و حمایتی و حذف رقابت سنتی است.برای برخی از کارمندان ، یادگیری بسیاری از دانشها دردآور است.برخی نیز از آن به عنوان حقیقت آشکار قدیمی یاد می کنند که "دانش قدرت است".که به معنی "قوی ماندن" است.
ایجاد فرهنگ همکاری ممکن است نیازمند طراحی مجدد ارزشهای سازمانی و مشوقهای تشویق مشارکت برای رسیدن به اهداف سازمانی باشد.مدیران نیاز دارند تا عملکرد را بر مبنای تلاشهای کارکنان شرکت رتبه بندی کنند.تغییرات فرهنگی نیاز به زمان طولانی دارند.سازمانها انتظار دارند که در پروژه مدیریت دانش مشارکت کنند و سیستم مدیریت دانش را حفظ کرده و در یادگیری سازمانی و در نهایی کردن کارآیی آن تلاش و سرمایه گذاری کنند. از طرفی کارکنانی که در پروژه مدیریت دانش وقت می گذارند نیاز به هدایت و کمک دارند.
حمایت مدیران عالی عامل کلیدی است.
تغییرات در فرهنگ سارمان ، رفتار و فرآیندها معمولا به وسیله مدیریت دانش به وجود می آیبد. رهبران سازمان متعهد به تلاش هستند.داونپورت می نویسد : "که پروژه مدیریت دانش بدون حمایت مدیریت عالی شکست خواهد خورد".



گام 3:ایجاد تیم

مفهوم کلیدی: همه اعضای تیم با رهبر تیم شناخته شده اند و مهارتهای میان بخشی برای اجرا موفق مدیریت دانش دارند.


بعد از آنکه مشکل مشخص شد و هدف کسب و کار در اجرای مدیریت دانش روشن شد، سازمانها می توانند انواع دانش کارمندان به منظور حل مسئله را تعیین کنند.سئوالاتی مانند:"چه کسی در شرکت دارای دانش خاصی است؟"،"چطور آنها کار می کنند؟"،"چه کس دیگری به آن دانش نیاز دارد؟،"چطور ممکن است افرادی که به آن نیاز دارند ، طبقه بندی شوند؟، مطرح می شود که باید به آنها پاسخ داده شود.علاوه بر این ، متخصصانی در سازمان وجود دارند که قبلا در جستجو و پاسخ به این سئوالات مهارت داشتند.
ایجاد و شروع یک سیستم مدیریت دانش نیازمند رنج وسیعی از مهارتها در یک تیم متمرکز است.همه اعضای تیم مدیریت دانش به وسیله اهداف مشخص شده پروژه و اهداف شرکت منسجم می شوند اما مهارتهای اعضای آن متنوع است.
همانطور که قبلا بیان شد،حمایت مدیریت عالی یکی از عوامل اساسی موفقیت در اجرای پروژه مدیریت دانش است.عامل کلیدی دیگر رهبری قوی تیم پروژه است.پروژه های مدیریت دانش دربرگیرنده رنج وسیعی از مرزهای سازمانی است.بنابراین رهبر تیم مدیریت دانش نیازی به مهارتهای مدیریت پروژه نخواهد داشت بلکه نیازمند دانش وسیعی از سازمان و مهارتهای افراد خبره است.همچنین Dan holsthouse مدیر استراتژی کسب و کار شرکت زیراکس بر ارتباط بین مدیریت دانش و کارگران دانش تاکید می کند.:"دانش به طور گسترده ای درباره افراد و کارشان است.(مدیریت دانش)تکنولوژی باید در شروع برای حمایت از کار همراه با دانش طراحی شود."
حضور اعضای IS همچنین برای عضویت در تیم مدیریت دانش الزامی است.آنها سیستمهای موجود را درک می کنند و زیرساختارهای فنی سیستم مدیریت دانش را سفارشی می کنند.



گام4:انجام ممیزی دانش
مفهوم کلیدی: ممیزی دانش منابع مورد نیاز دانش را برای حل مسائل کسب و کار شناسایی می کند.از اینرو سازماندهی دانش به وسیله توسعه طبقاتی شروع می شود که منعکس کننده چگونگی کارکرد سازمان است.ممیزی



ممیزی دانش با کارکردن با کارکنان برای مشخص کردن دانش مورد نیاز برای حل مسئله کسب و کار شروع می شود.که در گام 1 شناسایی شده اند.در اینجا ، برخی متخصصان دانش فرآیندی را پیشنهاد می کنند که طولانی است.تجربه ما نشان می دهد که ضرورتی برای طی مسیر طولانی وجود ندارد. در واقع ، ممیزی دانش بهره ور ، نیازمند تمرکز بر پاسخگویی به سئوالات زیر است:"به منظور حل مسائل به چه دانشی نیاز داریم؟چه کسی دانش را از دست می دهد چه کسی در اختیار دارد و چه کسب از ان استفاده می کند؟"
ممیزی با شکستن اطلاعات به دو طبقه شروع می شود:در حال حاضر چه دانشی وجود دارد و چه دانشی از دست رفته است.مکان یا منبع اطلاعات از دست رفته شناسایی می شود و به اطلاعات مرتبط ساختار دهی می شود.در نتیجه ممیزی دانش ، تیم مدیریت دانش اطلاعات ضروری برای طراحی سیستم مدیریت دانش را به دست می آورند.
شناسایی دانش از دست رفته
یکی از اشتباهاتی که ممیزی دانش را محدود می کند، فهرست کردن داراییهای اطلاعاتی واضح موجود و یا اطلاعاتی است که مستند بوده و قابل انتقال هستند(مانند گزارشات تحقیقاتی، و پروپوزال فروش).یقینا، تیمهای مدیریت دانش نیاز دارند تا منابع صریح موجود را مشخص کنند و آنها را به طور اثربخش تر طبقه بندی کنند. ، اما باید منابع اعضایی که ممکن است از دست بروند ، را شناسایی کنند همانند :اخبار خاص صنعت که برای تحلیل رقابتی مورد نیاز است.
علاوه بر کسب دارایی های اطلاعاتی صریح ، سییستمهای مدیریت دانش باید به کسب دانش ضمن ساختار بدهند.دانش ضمنی مهارتهای افراد و تجارب آنها هستند و اغلب کلیدی ترین راه حل اثربخش برای بسیاری از مسایل حیاتی کسب و کار هستند.مثالهایی از دانش ضمنی شامل اطلاعات باارزش درباره یک گزارش که نویسنده می داند ولی مستند نشده است.دانش ضمنی معمولا در جواب سئوالاتی مانند زیر پیدا می شود:"چرا گزارش نوشته شده است؟""کجا نتایج استفاده می شود؟"،"پیامدهای گزارش چیست؟" و "چه کسی محتوای گزارش را درک می کند؟".
دو روش برای افزایش انتقال دانش ضمنی وجود دارد. یکی از این راهها ایجاد دانش ضمنی قابل دستیابی به وسیله کسب متاداده –داده درباره دارایی دانش ضمنی- است.از خبرگان پرسیده می شود که اغلب با چه سئوالاتی در حین انجام وظایفشان از سوی دیگران روبرو می شوند ، می تواند روشی برای شناسایی دانش ضمنی باشد.
روش دیگر برای افزایش انتقال دانش ضمنی ایجاد روشهای ارتباطی آسانتر با خبرگان و شناسایی آنها است.روشهای شناسایی خبرگان به وسیله تکنیکهای مدیریت دانش شامل ایجاد پایگاه داده مهارتها، جوامع تمرینی مجازی و شبکه های دانش و انبارهای قابل جستجوی رزومه افراد یا پروفایل مهارتهای آنها امکان پذیر است.
سازماندهی دانش
نقشه های دانش به کاربران تصویری بزرگ از سرمایه های عقلایی یک سازمان می دهند.آنها به افراد اجزائ ارتباط با منابع وسیع که میتواند اطلاعات مورد نیاز انها را تامین کند ، می دهند.روشهای بسیاری برای سازماندهی دانش وجود دارد که برخی از بقیه اثربخش تر هستند
رایج ترین و در عین حال اثربخش ترین روش برای نقشه کشی دانش در محیط سازمان سازماندهی دانش بر مبنای سیستمهای فیزیکی است جایی که اطلاعات قرار می گیرند.این ورای فضای فایل و فهرستی است که در سطح بالاتر در پایگاه داده ، مدیریت فایل ، سیستمهای مدیریت اسناد ، سیستمهای گروههای الکترونیکی و دیگران نشان داده می شود .این طبقه بندی به کارگران دانش در یافتن دانش کمک می کند برای اینکه آنها مکان دانش مورد نیاز خود را می یابند.
برای کسانیکه با معماری IT ناآشنا هستند یا معماری IT در سازمان را یاد نگرفته اند، سازمان کیفی دارایی های دانش مفید تر از سازمان فهرست فایلی است.سازمان کیفی به کارگران دانش در جستجوی سریعتر اطلاعاتی که در جستجوی آْن هستند ،کمک می کند.روشهای کیفی مناسب برای سازماندهی دارایی های دانش سازمان می تواند به روش فرآیندگرا یا کارکردگرا یا مفهومی طبقه بندی شود.طبقه بندی فرایندها در مدل عمومی برای درک مشتریان و بازارها برای مدیریت افراد و منابع استفاده می شود.
مدلهای کارکردی که بر مبنای ساختار سازمانی هستند ، معمولا در شرکتها وجود دارند اما باید به سمت کار بهتر به عنوان "بایگانی اطلاعات"حرکت کنند.آنها معمولا برای تسهیم اطلاعات در عرض کارکردها اثربخش نیستند.
مدل های مفهومی اغلب مفیدترین روش برای طبقه بندی هستند اما برای ساخت دهی و نگهداری دچار مشکل هستند.مدلهای مفهومی اطلاعات را بر مبنای موضوع همچون پروپوزالها ، مشتریان یا کارمندان سازماندهی می کنند.این بخشهای عمومی حاوی اطلاعات تولید شده به وسیله بخشهای متفاوت و در عرض کارکردهایی هستند که به انتقال دارایی های دانش در عرض سازمان کمک می کند.
در عمل ، بهترین سیستم برای کمک به کاربر نهایی سیستمی است که به سرعت بر اساس ترجیحات کاربر جستجو کند و اطلاعات مورد نیاز را به دست آورد.برای مثال ، هر کاربری ممکن است در جستجوی اطلاعات جدید باشد و سپس آنها را در سرور جدید ذخیره کند.در این مورد ، سیستم طبقه بندی به کاربر در یافتن اطلاعات مطلوب کمک می کند.
به هر حال ، اگر شخصی در جستجوی اطلاعاتی درباره مشتری خاصی باشد ، سیستم طبقه بندی فیزیکی ارزش کمتری را پیشنهاد خواهد کرد برای اینکه دانش درباره مشتری در سیستمهای اطلاعاتی فیزیکی توزیع شده است.در این مورد ، بهترین سیستم طبقه بندی نقشه دانش مفهومی است که شامل طبقات مشتری است.
بدون در نظر گرفتن اینکه سازمان چطور دانش را برای سازماندهی انتخاب می کند ، نقشه های دانش به کاربران در تسهیم دانش کمک می کنند و جستجوی سیستم درباره دانش را تسهیل می کنند.



گام 5:تعریف ویژگیهای کلیدی
مفهوم کلیدی: ایجاد چک لیستی از ویژگیهای کلیدی که اطمینان بدهد تکنولوژی مدیریت دانش که کسب می شود ، به حل مسائل کسب و کار با ارتقا زیرساختارها کمک می کند



اگر چه سیستمهای مدیریت دانش انفرادی به اندازه هر سازمانی متفاوت هستند اما ویژگیهای اساسی مشترکی دارند.که می تواند شامل موارد زیر باشد: باز بودن سیستم، قابل سنجش بودن، قابل سفارشی بودن، امنیت.
باز و توزریعی
سیستم های باز به کاربران اطمینان می دهند که اطلاعاتی که آنها نیاز دارند در هر زمانی در هر مکانی در دسترس هستند.با توجه به استانداردهای صنعت ، رنجی از HTML و TCP.IP تا ODBC، به سازمان اطمینان می دهند که تکنولوژیهای جدید به سرعت اجرایی می شوند و برای آینده قابل سفارشی شدن هستند.
بیشتر پروژه های مدیریت دانش نیاز به اجزای توزیعی سیستمهایشان دارند.این اجزا ممکن است در عرض سرورها در یک سایت برای افزایش سرعت سیستم باشند و یا اجزا می توانند از لحاظ جغرافیایی در سازمانهای جهانی توزیع شده باشند.توانایی سیستم مدیریت دانش برای اداره چنین توزیعهایی به اندازه شرکت و رشد سیستم مهم است.
قابل سنجش بودن
بیشترین شاخص محسوس سیستمهای مدیریت دانش در مشارکت و یا دسترسی به دانش است.این شاخص رهنمودی را برای ارزش سنجی محتوای اطلاعات و مناسب بودن برای سازمان پیشنهاد می کند.آنها برای راهنمایی مدیریت برای سنجش اثربخشی سیستم طراحی شده اند.و ممکن است برای سیاستهای طراحی شده برای تشویق تسهیم دانش در این سیستم مفید باشند.دیگر شاخص محسوس در سیستم مدیریت دانش گلوگاههای سیستم توزیعی است.گلوگاه در نتیجه نرم افزار و سخت افزار ناکافی به وجود می آیند. این شاخص ها به IS در رفع این گلوگاهها کمک می کنند.زمانیکه راهکارهای بالقوه را برای مدیریت دانش بررسی می کنیم، ممکن است که راه حل انتخابی ابزار و قابلیتهای آن برای گزارشگیری و سنجش عملکرد کارکنان باشد.
قابل سفارشی بودن
سیستم مدیریت دانش باید منعکس کننده فرآیندها ، افراد و محصولات منحصر بفرد سازمان باشد.این نیازمند قابل سفارشی بودن بسیاری از جنبه های سیستم ، از نقشه های دانش تا متاداده است.جنبه دیگر قابل سفارشی بودن واسط کاربر است . که بهتر است ترکیبی از واسطهای کاربر سیستمهای فعلی همانند اینترانت سازمان باشد.
امنیت
مسایل امنیتی در سیستمهای مدیریت دانش بیشتر روند فرهنگی دارند تا فنی..سازمانها اغلب سئوال درباره مفروضاتی درباره اینکه "چرا اطلاعات باید قابل دستیابی باشد" دارند.
در سطح فنی ، سیستم مدیریت دانش باید مدلهای امنیتی برنامه های فعلی سازمان را داشته باشد جایی که از تکرار اطلاعات جلوگیری می شود.



گام6:ایجاد بلوک هایی از مدیریت دانش
مفهوم کلیدی: مدیریت دانش با استفاده از مفهوم مرحله ای پیاده می شود. هر مرحله یا فازی بیان کننده بخش خاصی از راه حل مدیریت دانش است که بنیانی برای مرحله بعدی خواهد بود.



سیستم مدیریت دانش یک سازمان مجموعه ای از فناوریهای اطلاعات است که برای تسهیل جمع آوری ، سازماندهی ، و توزیع دانش بین کارکنان استفاده می شود.پروژه های مدیریت دانش موفق از "ایجاد بلوکهای فنی" استفاده می کنند.

جستجوی در فراسطح-جستجو در عرض انبارهای موجود
انسجام منابع قابل جستجوی اطلاعات موجود شامل سیستمهای مدیریت اسناد، پایگاههای داده و حتی اینترنت ،گام بزرگی در یکسان سازی دسترسی به دانش است و می تواند به آسانی با استفاده از جستجوکننده فرا سطح پیاده شود.یک جستجوگر ، پرس و جوها را به مجموعه وسیعی از منابع قابل جستجو توزیع می کند و مجموعه ای از نتایج منسجم را برای کاربر نهایی بر می گرداند.
به وسیله انبارهای رابط مشخص شده در مکانهای جغرافیایی یا منطقی ، جستجوگر می تواند بهره وری کاربر را به وسیله کاهش مقدار زمان مورد نیاز برای یافتن اطلاعات مرتبط بهبود دهد.
کاوش دانش
برخی کاربران از کلمات کلیدی ساده برای جستوجو و دسترسی به اطلاعات استفاده می کنند در حالیکه دیگران منابع هدف را می خواهند.به همان اندازه که منابع دانش افزایش می یابد، کاربر نهایی ممکن است با حجم وسیعی از نتایج نهایی روبرو شود.بسیاری از کاربران قبلا تجارب مشابهی در هنگام جستجو ی اینترنتی داشتند.آنها اغلب با هزاران یا دهها هزار نتیجه روبرو می شدند.
بهترین راه برای حل این مسایل طبقه بندی دارایی های دانش برای قادر سازی خوشه بندی نتایج جستجو به وسیله طبقات نقشه های دانش است.
انبار دانش
هدف انبار دانش ایجاد انباری قابل اطمینان و قابل اتکا است که متاداده ، محتواها و متن ها می توانند در آن ذخیره شوند.به واسطه فراهم آوردن انبار متا داده و ایمن ، انبار دانش ورای ظرفیت یک فایل ایندکس ساده است.یک انبار دانش زیرساختاری را برای کاربران برای دسترسی سهل تر به دانش ذخیره شده سازمان در شکل مستندات موجود یا داده فعلی فراهم می کند. و مکانی مرکزی برای دهها هزار فرم دانش بالقوه در سازمان است.از طریق این فرمها کاربران متاداده را عرضه می کنند و به طور اختیاری می توانند مستندات را به آن بچسبانند.
کسب دانش ضمنی
کسب و مدیریت دانش ضمنی نیازمند بیشتر از یک انبار قابل اتکا است.سیستم مدیریت دانش با توانایی ایجاد متاداده سفارشی درباره دارایی های ضمنی منبعی مهم در این زمینه محسوب می شود.علاوه بر این باید سیستم به کاربران اجازه دانش بارزش خود را حتی زمانیکه آنها مشارکت زیادی ندارند ، بدهد .
نقشه کشی دانش
با افزایش سرعت و صحت بازیابی اطلاعات ، سیستم مدیریت دانش با دارایی های دانش و با طبقات آن مرتبط می شود. این طبقات به وسیله مدیر اجرایی ، کاربر نهایی و یا ویرایشگر محتوا انجام می شوند.سیستم مدیریت دانش باید در طبقه بنید آن مشارکت کند و انعطاف پذیری کافی در محیط منحصربفرد سازمان داشته باشد.



گام7:برقرای ارتباط بین افراد و دانش
مفهوم کلیدی: حتی اگر سیستم مدیریت دانش به خوبی پیاده شود زمانی اثربخش خواهد بود که بتواند بین پایگاه داده ، خبرگان و جویندگان دانش و کارگران دانش ارتباطات راحت بهتر و کارآتر برقرار کند.


دایرکتوری دانش
پیداکردن اینکه"چه کسی چه چیزی می داند"در یک سازمان همیشه فرآیندی وقت گیر بوده است.نیاز به خبرگان یک موضوع و مبحث چیز جدیدی نیست هر چند بسیاری از سازمانها از "پایگاه داده مهارتها" برای حل این مساله کمک می گیرند.پایگاه داده مهارتها وابسته به کاربر نهایی است که پروفایل خود را به روز می کند که شامل تغییر کفایت ها و کارکردهای شغلی است.مدیر پایگاه داده باید به طور مستمر آن را به روز کند که شامل کارکنان جدید و کارکنان فعلی می باشد.
دایرکتوری دانش کارکنان را قادر به مشخص کردن مکان خبرگان برای تسهیم دانش ضمنی می کند. این دایرکتوری شبیه پایگاه داده مهارتها نیست در اینجا بعد از اینکه کاربر مشخص شد مهارتهای او جستجو می شود و دایرکتوری لیستی از خبرگان مرتبط با موضوع و اطلاعات تماس شان را برای مشارکت در تسهیم دانش صریح بر می گرداند در حالیکه یک دایرکتوری دانش باید به صورت دستی به روز شود ولی باید روشی برای اصلاح نتایج به دست آمده ارایه بدهد. بنابراین جنبه کلیدی دایرکتوری دانش توانایی برای قوانین تعریف شده توسط کاریر است (مثلا :"همیشه باب اسمیت بالاترین خبره در مدیریت شبکه است").
مدیریت محتوا
مدیریت محتوا اطمینان می دهد که اطلاعات صحیح ، مفید ، و طبقه بندی شده هستند و برای جستجو و پیدا کردن کاربر راحت و آسان هستند.حفظط و نگهداری محتوا ، اغلب آزاردهنده است ولی برای موفقیت حیاتی است.ویرایش محتوا ضرورتا شغلی تمام وقت نیست .بسیاری از تلاشها در مدیریت دانش شکست می خورند برای اینکه ویرایشگران محتوا زمان کافی برای ویرایش محتواها ندارند.
تکنولوژی از مدیران محتوا حامیت می کند و زمان مورد نیاز برای مدیریت محتوا را کاهش می دهد.ویژگی مهم برای مدیریت محتوا توانایی اضافه کردن و اصلاح متاداده ، و تغییر اطلاعات سازمان است.
جنبه دیگر مدیریت محتوا شامل اداره کردن موارد خاص ن همچون کارکنانی که شرکت را ترک می کنند ، است.مدیران محتوا نیاز دارند تا قادر باشند به پرسنل برای برقرای تماس مستقیم با خبرگان اطمینان خاطر دهند.
نتیجه گیری
اجرای سیستم مدیریت دانش ترس کمی ندارد ولی به هر حال ریسک آن را می تواند با پیاده سازی مرحله ای کاهش داد.تعهد مدیران عالی سازمان نسبت به آن الزامی است و آنان باید نقش مهمی در تعیین اهداف سازمانی و شناسایی مسائل کسب و کار که باید به وسیله مدیریت دانش حل شوند ، داشته باشند.هر سازمانی باید اهداف خود را تعریف کرده و و در مرد افراد و زمان انجام آن تعهد داشته باشد تا مدیریت دانش بتواند اجرایی شود.
در حالیکه ممیزی دانش فرآیندی کلیدی برای طراحی سیستمهای پیچیده است ، همچنین می تواند دامی باشد که قبل از نهایی شدن راه حل وجود داشه باشد.پروژه های مدیریت دانش اغلب در تلاش هستند تا در بیشتر از یک گام اجرایی شوند.به واسطخ استفاده از راهکارهای ساده ، همچون جستجوگرها و انبارهای اطلاعاتی متمرکز برخی از مسایل اساسی به سرعت در طی ممیزی دانش مشخص می شود و مدیریت دانش می تواند به سرعت موفقیتها را با اعتماد به مشارکت کنندگان به دست آورد.
تکنولوژی نقش مهمی را در تواناسازی فرآیندها و متدولوژیهای مدیریت دانش ایفا می کند.برنامه های بسته ای (پکیج) می توانند سیستم سفارشی شده ای را بدون نیاز به برنامه نویسی سفارشی برای تواناسازی وظایف اساسی همچون خبرگان یک موضوع ، در اختیار سازمان قرار دهد.در نهایت سیستمهای مدیریت دانش باید باز ، ایمن و قابل سنجش باشند.



منابع:


1.Susan elliott,"american productivity &quality center conference discover the value and enablers of a successful km program",knowledge management in practice , issue 5 ,december2000
2.Wendi bukowitz, "in the know , "CIO magazine,aprile2006
Tom davenport , "knowln evils , common pitfalls of knowledge management ",CIO magazine , june 15 , 2006
Anne stuart , "5 uneasy pieces 2 , knowledge management,"CIO magazine , june1,2004

مترجم : جلیل موسوی(کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات)